چکیده
تازگی موضوع مقاله حاضر آن است که نقش تضادها و نابرابری های طبقاتی – اجتماعی بر میزان گرایش های تحصیلی دانش آموزان دبیرستان های شهر اسلام آباد غرب در سال تحصیلی ۹۰-۸۹ را مورد بررسی قرار دهد. موضوع این مقاله در واقع یک مسئله اجتماعی است که بر اساس چارچوب نظری با استناد بر نظریات نظریه پردازان: گیدنز، مارکس، وبر، لوکاچ، گلدمن تدوین شده است. برای انجام مطالعه پنج فرضیه ارائه شده که قابل ذکر است که توسط متغیرهای تحصیلات، شغل و درآمد والدین، میزان دسترسی به امکانات مادی و خرده فرهنگ های طبقاتی – قومی، اصطلاحات و مفاهیم مهم تعریف عملیاتی شده اند. روش تحقیق به کار رفته با رهیافت کنونی و منطق پیمایشی در سطح پهنانگر بوده، و روابط متغیرها از نوع همبستگی همراه با گزارش توصیفی لحاظ نظر قرار گرفته و فن گردآوری اطلاعات، پرسشنامه نیمه بسته می باشد. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده با نرم افزار SPSS و جداول توصیفی براساس حجم نمونه ۴۰۰ نفر صورت گرفته است.
نتایج حاصله از تحلیل نشان می دهد که بین تحصیلات، اعتبار شغلی پدر و وضعیت درآمد والدین و گرایش تحصیلی و خرده فرهنگ طبقاتی – قومی و گرایش تحصیلی، نوعی رابطه معنادار قدری بیشتر معلوم شده و توضیح مختصر داده شود.
واژگان کلیدی : نابرابری طبقاتی ، سبک زندگی ، گرایش تحصیلی ، تضاد
مقدمه:
قلمرو رشد و فعال شدن استعدادها و توانایی های آدمی را زمان-مکان یا شرایط زمانی – مکانی (موقعیت) تعیین می کند و جهت می دهد. بنابراین تربیتی سودمند و اثربخش خواهد بود که آن شرایط را در نظر بگیرد و با آن هماهنگ باشد و یا بتواند شرایط نامطلوب را به شرایط مطلوب تغییر دهد. (شعاری نژاد ۱۳۸۱، ص ۲۱)
به دنبال توسعه و رشد علوم و ظهور جامعه شناسی آموزش و پرورش به عنوان یکی از شاخه های فرعی علوم اجتماعی و طرح مساله ایجاد زمینه و امکانات برابر برای آموزش همگان، پرداختن به عوامل اجتماعی موثر در پیشرفت تحصیلی افراد امری مهم دانسته می شود. پس اهتمام به مساله آموزش و کیفیت آموزش که از اصول اساسی در فرآیند توسعه و پیشرفت همه جانبه به شمار می آید می تواند مبنا و زیربنای عدالت اجتماعی قرار گیرد. همین امر محققان را وا می دارد که به پژوهش گسترده در امر آموزش مبادرت نمایند. در جامعه امروز – با هر نظام سیاسی و اجتماعی – به مساله تربیت به عنوان یک موضوع جامعه شناختی با تاکید بر فرآیند تعلیم توجه می شود، زیرا دنیای امروز، تربیت تخصصی – حرفه ای فرزند را از نیازهای اولیه زندگی مدرن می شناسد. (معیری، ۱۳۷۷؛ ص ۹)
مدرسه مکانی است که در آن بهتر از هر جای دیگر، میراث فرهنگی هر قوم می تواند منتقل شود؛ و استعدادهای بالقوه دانش آموزان پرورش یابد و آنان را برای شرکت فعال در جامعه آماده سازد. عدم موفقیت نظام های آموزش در انجام این رسالت، در بسیاری از مواقع به صورت افت یا شکست تحصیلی بروز می کند. (شعاری نژاد، ۱۳۸۱؛ ص ۲۲)
رفتار و طرز فکر انسان ها ناشی از فرهنگ حاکم بر آنان می باشد، و فرهنگ خود منبعث از میراث آموزش هایی است که مردم به صورت گوناگون دریافت کرده اند. پس هدف، ایجاد تغییرات مطلوب در سازمان دهی ذهنی دانش آموزان به منظور تحول در رفتار انسان هاست؛ و مهم ترین نقشی که والدین می توانند در این فرآیند داشته باشند ایجاد محیطی آرام و مساعد برای مطالعه است. (ماهنامه تربیت، سال سیزدهم، فصل اول؛ ص ۲۲)
پرداختن به عناصر و شرایط اجتماعی موثر در این امر عمده ترین حوزه مطالعاتی این مقاله می باشد؛ به ویژه آن که قصد عرضه اطلاعات پیمایشی را در یکی از جوامع توسعه نیافته شهری ایران، با تاکید بر ساختار آموزشی مدارس متوسطه اسلام آباد غرب دنبال می کنیم.
در گرایش تحصیلی دانش آموزان شرایط و عواملی چند دخالت دارند، که دانش آموزان فقط یکی از این آنها به حساب می آیند. به نظر محققان، همچنان که نمی توان تنها موفقیت ها را به یاری خود دانش آموز نوشت، همه شکست ها و عدم موفقیت ها را هم نباید به گردن او انداخت. در این مقاله پژوهشی هدف، روشن ساختن و تبیین جامعه شناختی گرایش فکری دانش آموزان و شناخت موانع پیشرفت تحصیلی شان در نظام آموزشی است که بر پایه چه اصول و متغیرهایی می باشد. خاطرنشان نموده در کشف و ارائه این اصول و متغیرها از ایده های منطق جامعه شناسی معرفت و جامعه شناسی آموزش و پرورش با یک رویکرد مطالعاتی درونی و بومی استفاده است.